آن زهره‌ای که مهر به نورش منور است

آن زهره‌ای که مهر به نورش منور است

[ حاج سعید حدادیان ]
آن زهره‌ای که مهر به نورش منور است
دردانه‌ی پیمبر و زهرای اطهر است

او را پدر رسول خدا صدر کائنات
او را علی، ولی خداوند شوهر است

بر تارک زنان جهان، تاج افتخار
بر گردن عروس فلک عِقد گوهر است

نور مقدسی که به گرداب حادثات
کشتی نوح را وسط موج، لنگر است

پیراهن عروسی خود را به مستمند
بخشد شب زفاف که مهمان شوهر است

خونی که داد سرور آزادگان حسین
مرهون حسن تربیت و شیر مادر است

از رنج کار، آبله می‌زد به دست او
دستی که بوسه‌گاه لبان پیمبر است

شهبانوی حجاز ولی کار خانه را
با فضه‌ی کنیز شریک و برابر است

با آن‌همه جلالت و رتبت شنیده‌ام
پهلوی او شکسته ز یک ضربت در است

آن هم دری که روح الامین اذن می‌گرفت
وللهِ جای گفتن الله اکبر است

*****
فاطمیه شروع عاشورا
فاطمیه صلابت مادر

فیض بردند جمله‌ی شهدا
از دو آب و اجابت مادر

*****
جز عنایات حضرت زهرا 
نرسد هیچ کس به فریادم

هرکجا بسته شد همه درها
یاد شعر مؤید افتادم

گر نگاهی به ما کند زهرا
دردها را دوا کند زهرا

*****
زانوی غم به بر گرفته علی
از تماشای غربت حسنین

چه کند با شرار آه حسن
چه کند با گلایه‌های حسین

بین دیوار و در به‌جای شما
کاش من کشته می‌شدم مادر

سخت‌تر از کبود روی تو نیست
گر جدا گردد از تن من سر

حسن از یاد گوشواره شکست
حسن از یاد کوچه سیلی خورد

رخ به دیوار خانه می‌کوبد
که به دیوار روی نیلی خورد

تا از این بیشتر نسوزاند
دل آتش گرفته‌ی او را

با علی هم نگفت تا آخر
قصه‌ی زخم‌های پهلو را

آب بر روی گیسوی زهرا
راه خود را چه خوب پیدا کرد

تا بگوید ز غربت حیدر
ناگهان زخم سر دهن وا کرد

یا علی بیش از این نمی‌گنجید
روح در پیکر از محبت تو

ای که فرقت شکسته خواهد شد
فرق من را شکست غربت تو

*****

مانده از پنجه‌ی سیاه ستم
جای چندین ستاره بر رخ ماه

چه بلایی سر علی آمد
که شده آه ناله‌ی جانکاه

بازوی او شکسته و انگار
بسته بر روی دست بازوبند

گریه کن جبرئیل با حیدر
آه دنیا به حال ما تو بخند

آه دنیا بخند حق داری
تو چه می‌دانی از حماسه‌ی در

همسر قهرمان خیبر را
می‌زدند آن جماعت نامرد

آه دنیا بخند حق داری
تو چه می‌فهمی از صلابت صبر

زودتر از جنازه‌ی زهرا
حیدر است اینکه می‌رود در بند

نظرات