من ایستاده بودم دیدم که مادرم را قاتل گهی به کوچه، گاهی به خانه میزد گاهی به دست و بازو، گاهی به پشت و پهلو گاهی به روی صورت، گاهی به شانه میزد ***** سقای دشت کربلا اباالفضل دستش شده از تن جدا اباالفضل **** با لبت بازی کنم اما نه بازی چون یزید بعد از این گر دوستم داری، به من کم ناز کن لب شیرین و چوب تر سخت است مزن ظالم که دختر پای تخت است *** یتیمی درد بی درمان یتیمی