من ایستاده بودم دیدم که مادرم را

من ایستاده بودم دیدم که مادرم را

[ حاج سعید حدادیان ]
من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
قاتل گهی به کوچه، گاهی به خانه می‌زد

گاهی به دست و بازو، گاهی به پشت و پهلو
گاهی به روی صورت، گاهی به شانه می‌زد

*****

سقای دشت کربلا اباالفضل 
دستش شده از تن جدا اباالفضل
****

با لبت بازی کنم اما نه بازی چون یزید
بعد از این گر دوستم داری، به من کم ناز کن


لب شیرین و چوب تر سخت است
مزن ظالم که دختر پای تخت است

***

یتیمی درد بی درمان یتیمی

نظرات