غلاف بالا رفت
تبلیغات

غلاف بالا رفت

[ حاج سعید حدادیان ]
غلاف بالا رفت 
فاطمه افتاد و مولا تنها رفت
ناله‌ی زهرا تا عرش اعلا رفت
غلاف بالا رفت 

زهرا رو زدن 
همه‌ی دنیای مولا رو زدن

منو بزنید مادرمو نزنید...


****
بابا موم رو گرفتن
نبودی عمو عباس النگومو گرفتن 
چشمت روشن، بَزمِ حرامم بردن

***
بی‌تو دق کردمو 
پنهون کردم پهلو دردمو 
اسیرِ زجرِ نامردمو 
تنها دنبالت می‌گردمو

اونقدر زد غش کنم
چون می‌خواد خواهش ازش کنم
می‌گفت زدم بیچاره‌اش کنم
تا خون به دل عمه‌اش کنم

***
همه‌اش منو کشید شبیه وحشی‌ها 
همه‌اش میگم بابا جونم زجرو نبخشیا

***
محکم می‌زدن
یکی دو تا نبودن، چند نفر با هم می‌زدن

***
تا به من رسید، بابا بابا بابا
موهامو کشید، بابا بابا بابا

***
اومدم زیارتت با گریه با زاری 
تو هنوزم وسط بازاری 
خیلی روضه‌ی نگفته داری

شنیدم که اربعین جاموندی، دلگیرم
من به جای تو زیارت میرم
یا رقیه میگم می‌میرم

(سلام بانو، ایّتها الصِدیقه الشَهیده 
ای نوه‌ی مادرِ قد خمیده 
گنبدتم مثل موهات سفیده)۲

حسین جان، حسین جان...

نظرات