یا دلیلَ المتحیّرین چه کنم؟ یا غیاثَ المستغیثی چه کنم؟ یا غیاثَ المستغیثی مادرم از پا افتاد ... یا صاحب الزمان ... * * * * پای نفس سرکشم دادم زیان، شرمندهام نامهی من کرده اشکت را روان، شرمندهام دستهای خالیام گویای عمری حسرت است روسیاهم، بیشتر از هر زمان شرمندهام ذرّهای سختیِ دنیا کرد دادم را بلند باز هم رسوا شدم در امتحان، شرمندهام دستهایت ابر رحمت بود و من از روی جهل روی کردم سوی دست این و آن، شرمندهام شرمسار از فعل من در محضر خالق شدی از رُخ زهراییات، صاحب زمان شرمندهام با شهیدان فاصله دارم زمین تا آسمان وضع خوبی نیست وضعام بیگمان شرمندهام از ازل ریزهخورم، ریزهخور خانِ حسن گر بدم، از صاحب آن آستان شرمندهام جان فدای جدّ مظلوم تو یا صاحب زمان با حسینش گفت بین ریسمان شرمندهام بعد تو ای سایهی بالاسر زینب اگر لحظهای رفتم به زیر سایهبان شرمندهام من که عمری جز محارم هیچکس دورم نبود پر شده اطرافم از نامحرمان شرمندهام * * * * روبَهان بر همسر شیر خدا سیلی زدند در بهشت وحی بر خَیرُ النساء سیلی زدند نامسلمان که دم از دین و برهان میزدند وای داد بر رُخ تطهیر و قدر و هلأَتی میزدند گر من آزاها فقد آزانیّت خورده به گوش آن ستمکاران به روی مصطفی سیلی زدند فاطمه آیینهی توحید و وجه کبریاست بر رُخ توحید و وجه کبریا سیلی زدند صورت اِنسیةُ الحوراء کجا؟ سیلی کجا؟ با که گویم دیوها حوریه را سیلی زدند اینکه رویش نیلگون گردیده ناموس خداست فاش میگویم به ناموس خدا سیلی زدند پانرده قرن است میپرسند آل فاطمه اهل عالم مادر ما را چرا سیلی زدند؟ روی زهرا شد کبود و سوخت رُخسار حسن بر گل روی امام مجتبی چرا سیلی زدند؟ * * * * اَلا ای چاه یارم را گرفتند گلم، عشقم، بهارم را گرفتند میون کوچهها با ضربه سیلی همه دار و ندارم را گرفتند