نکنه به زور برگشته
1792
5
- ذاکر: مهدی اکبری
- سبک: زمینه
- موضوع: حضرت رقیه (س)
- مناسبت: هیئت هفتگی
- سال: 1403
نکنه به زور برگشته
اونقده صداش زدم
که از دل تنور برگشته
نکنه به زور برگشته
تا که دید خرابه تاریکه
میترسم، نور برگشته
ما از حرم بودیم
تو جمعا کم بودیم
ما محترم بودیم
بی احترامی شد
رو خار رفتیمو
ناچار رفتیمو
بازار رفتیمو
بی احترامی شد
رسید از، روی نیزه قرآنم
ای مو پریشانم...
من دارم به زور میبینم
صورتت عوض شده
از هر طرف هر جور میبینم
من دارم به زور میبینم
تو الآن کنارمی
یا که بازم از دور میبینم
خیلی بده حالم
با زجر مینالم
افتاده دنبالم
میشنوی چی میگه
از حال رفتم که
همش میگفتم که
دارم میفتم که
هولم نده دیگه
کشید و، پاره شد گریبانم
ای مو پریشانم
رسید و روی نیزه قرآنم
ای مو پریشانم
سنگ تا غروب میخوردیم
شب که میشد از سنان و
دار و دستش چوب میخوردیم
سنگ تا غروب میخوردیم
مجلس حرام زخم از اون همه آشوب میخوردیم
سنگ صبور بودی
از من تو دور بودی
گیر تنور بودی
من اینو فهمیدم
اون ظالم نامرد
وقتی سرت اومد
با خیزرون میزد
من اینو فهمیدم
یتیمی درد بی درمانم
ای مو پریشانم...
اونقده صداش زدم
که از دل تنور برگشته
نکنه به زور برگشته
تا که دید خرابه تاریکه
میترسم، نور برگشته
ما از حرم بودیم
تو جمعا کم بودیم
ما محترم بودیم
بی احترامی شد
رو خار رفتیمو
ناچار رفتیمو
بازار رفتیمو
بی احترامی شد
رسید از، روی نیزه قرآنم
ای مو پریشانم...
من دارم به زور میبینم
صورتت عوض شده
از هر طرف هر جور میبینم
من دارم به زور میبینم
تو الآن کنارمی
یا که بازم از دور میبینم
خیلی بده حالم
با زجر مینالم
افتاده دنبالم
میشنوی چی میگه
از حال رفتم که
همش میگفتم که
دارم میفتم که
هولم نده دیگه
کشید و، پاره شد گریبانم
ای مو پریشانم
رسید و روی نیزه قرآنم
ای مو پریشانم
سنگ تا غروب میخوردیم
شب که میشد از سنان و
دار و دستش چوب میخوردیم
سنگ تا غروب میخوردیم
مجلس حرام زخم از اون همه آشوب میخوردیم
سنگ صبور بودی
از من تو دور بودی
گیر تنور بودی
من اینو فهمیدم
اون ظالم نامرد
وقتی سرت اومد
با خیزرون میزد
من اینو فهمیدم
یتیمی درد بی درمانم
ای مو پریشانم...
نظرات
نظری وجود ندارد !