از شام بگم بابا

از شام بگم بابا

[ حسین ستوده ]
از شام بگم بابا از شام بگم
گوش میکنی باز از دردام بگم

پام چوب فلک خورده
تو کجا بودی که دخترت کتک خورده

بی حوا هولم دادن
فکر کنم چند تا از دندونام ترک خورده

یا پیشم بمون بابا
یا نرو بی خبر از کنارمون بابا

من از اینجا میترسم
خُب بگو کی میریم شهر و خونمون بابا

بابا بابا
باز با این زخما میدرخشیا

اذیتم کرده زجرو نبخشیا
بابا بابا

روی این خاکا خون تو پخشه
دخترت دیگه شمرو نمیبخشه

والله وقاحت داره
خیمه نرید برادرم

رو خیمه غیرت داره
والله وقاحت داره

زنده است هنوز
ببینید انگشتشو حرکت داره

حسین...

نظرات