
حسِ بدی داره خرابه روزم شبِ تاره خرابه آخر یه شب، رویِ سرم میریزه دیوارِ خرابه مشکلتر از جنگه، خرابه بیزارم از رنگِ خرابه رو پایِ بابا بود سرم حالا رویِ سنگِ خرابه چه بد گذشت کُلِ روزم با لگد گذشت شبم رسید جونِ خسته به لبم رسید برام زجره عمو، تبِ من، تبِ من، تبِ من مثلِ مشکِ تو شد، لبِ من، لبِ من، لبِ من ***** سنگینه گرد و خاکِ بازار چشمایِ وحشتناکِ بازار مارو تماشا میکنه نامحرمِ ناپاکِ بازار حالم بده از حالِ بازار دیدم پُر از دَجاله بازار زخمی شدن اهلِ حرم خونیتر از گوداله بازار اشاره بود، اشاره بود اینجا گودالِ دوباره بود دروغ نبود کاشکی دورِ ما شلوغ نبود چشمت روشن عمو، زدنم، زدنم، زدنم شکست مثلِ سرت دهنم، دهنم، دهنم