دختر عزیزه نمیدونی چقدر واسه بابا زبون میریزه دختر شیرینه بابا تا میرسه میاد روی زانوش میشینه دخترا باباییان با امیدِ دیدنش روزا رو شب میکنن دخترا باباییان دو سه روز اگه بابا نباشه تب میکنن آه یا رقیّه دخترِ تنهای بیبابا رقیّه گم شده شب تو بیابونا رقیّه مونده تنها زیر دست و پا رقیّه لالا رقیّه دخترِ تنهای بیبابا رقیّه... بهم هر بار میگن، با حال زار میگن این حرفا رو همه مردای دختردار میگن دختر همیشه اگه گریه کنه بابا نیاد آروم نمیشه دختر تو خونه واسه بابا همیشه میکنه موهاشو شونه دخترا باباییان با یه خنده کام بابا رو عسل میکنن دخترا باباییان گریهشون بگیره بابا رو بغل میکنن پَرپَر رقیّه گریه کرده از همه بیشتر رقیّه سوخته تو آتیش مثل مادر رقیّه پاشو بابا اومده با سر رقیّه **** دستامو ببین، پاهامو ببین این موهای نیمسوختهی کوتامو ببین روزی اومدیم تا داد میزدن آی دخترِ شامی بیا بابامو ببین تازيانهها رو طاقت آوردم ولی تو بزم نامحرم مُردم به غرورم برخورد اونجا که روبهرو سر عموم سیلی خوردم وای بابایی دردِ پهلوم وای بلندم میکنن بابایی از موم عمو ندیده اگه دیدی نگی زجر مومو کشیده دیگه بریدم یه نفر نگفت که دخترِ شهیدم حسین...