صد تیکه مثل شیشه

صد تیکه مثل شیشه

[ سید امیر حسینی ]
من باورم نمیشه علی جان تنها بمونم 
یعنی واسه همیشه بری تو ای مهربونم 

صد تیکه مثل شیشه، نه باورم نمیشه 
با پر زدن پرستوی مهاجر من
 میبری دلم رو تو همه حاصلم رو
 تا چشماتو وا میکنی به خاطر من 

دنیا بدون چشمات، تاریک و سوت و کوره
پیشت شکستم از غم، راه حرم چه دوره 

از تو نمونده باقی عزیزم، ساقه نه ریشه 
هی قطعه پیش قطعه می‌ذارم اما نمیشه 
این قطعه آخریشه، نه این که تن نمیشه 

نه این دلو ویرون نکن با این جدایی 
می‌سوزه وجودم، همه تار و پودم
 با روی تو داره همش حال و هوایی 

بابا برات بمیره، خونت رو خاک صحرا 
از بس شکسته پهلوت، پیچیده بوی زهرا

چه‌جوری تو نباشی زنده باشم 
دنیا واسم بعد تو بی ارزشه 
میترسم از این که به پیکر تو
 دست بزنم باز پاشیده‌تر بشه 

همه واسه تشییع تو اومدن 
ببخش تنهایی نمی‌تونستم 
یه عمر این عبا که رو شونمه
تابوت تو بود و نمی‌دونستم 

ریز ریزی ولی عزیزی تو 
چه کنم از عبام نریزی تو 

جوانان بنی هاشم بیایید 
علی را بر در خیمه رسانید

خدا داند که من طاقت ندارم 
علی را بر در خیمه رسانم 

به خیمه بردن تو کار صد عبا هم نیست

نظرات