روی بلندی نفسام تنده
591
24
- ذاکر: سید حجت بحرالعلومی
- سبک: زمزمه
- موضوع: عصر عاشورا - قتلگاه
- مناسبت: شب دهم محرم
- سال: 1402
روی بلندی، نفسام تنده
میبُره اما خنجرش، کُنده
ضربه نزن، ای بی حیا
بیچاره کردی مادرش رو
زودتر بِبُر، ای نانجیب
پاشیدی از هم حنجرش رو
بذار که راحت جون بده
هی برنگردون پیکرش رو
---
شد خواهر تو خونجگر ای وای
چندین نفر به یک نفر، ای وای
تو قتلگاه، همراه تو
با گریه مادر تو افتاد
تا افتادی روی زمین
تو خیمه، دختر تو افتاد
دیدم یکی با خنجرش
به جون پیکر تو افتاد
---
پیش نگاه مادرت زهرا
سر رو بریدن از قفا
من مردم و زنده شدم
دیدم که دست و پا زدی تو
با نیزه تو پهلوت زدن
مادرتو صدا زدی تو
---
تو قتلگاه به پا شده جنجال
خیلی شلوغه تو دل گودال
تو ازدحام قتلگاه
عبای پیغمبر رو بردن
تا اومدم ببوسمت
دیدم بریدن سر و بردن
حسین جان جان جان ...
----
عصا و سنگ و سه شعبه، خدا قبول کند
به هر طریق که میشد، ثواب میکردند
سه ساعت است که گودال، لااقل ای کاش
برای کشتن مولا، شتاب میکردند
غروب روز دهم، اسبها امامی را
برای گندم ری آسیاب میکردند
----
حیا نکرد، طول میداد ذبح سرو، جدا نکرد
حیا نکرد، از نگاه مادرت حیا نکرد
صدا زدی، من دیدم چه جوری دست و پا زدی
صدا زدی، زیر چکمه مادرو صدا زدی
همه زدند، یک به یک همه به نوبت
----
فی سبیل الله
تو رو تشنه کشتنت ابی عبدالله
----
برای دلخوشی نوکران این درگاه
دروغ روضه بخوانیم دروغ بسم الله
دروغ روضه بخوانیم، شمر آبش داد
سنان رسید ولی با ادب، جوابش داد
دروغ روضه بخوانیم، دست و پا نزده
----
وحوش بادیه سیراب بودهاند اما
نگاه ماریه میدید تشنه بودی تو
بلای جنگ بماند، خجالتت دادند
رسید مادرت اما، برهنه بودی تو
میبُره اما خنجرش، کُنده
ضربه نزن، ای بی حیا
بیچاره کردی مادرش رو
زودتر بِبُر، ای نانجیب
پاشیدی از هم حنجرش رو
بذار که راحت جون بده
هی برنگردون پیکرش رو
---
شد خواهر تو خونجگر ای وای
چندین نفر به یک نفر، ای وای
تو قتلگاه، همراه تو
با گریه مادر تو افتاد
تا افتادی روی زمین
تو خیمه، دختر تو افتاد
دیدم یکی با خنجرش
به جون پیکر تو افتاد
---
پیش نگاه مادرت زهرا
سر رو بریدن از قفا
من مردم و زنده شدم
دیدم که دست و پا زدی تو
با نیزه تو پهلوت زدن
مادرتو صدا زدی تو
---
تو قتلگاه به پا شده جنجال
خیلی شلوغه تو دل گودال
تو ازدحام قتلگاه
عبای پیغمبر رو بردن
تا اومدم ببوسمت
دیدم بریدن سر و بردن
حسین جان جان جان ...
----
عصا و سنگ و سه شعبه، خدا قبول کند
به هر طریق که میشد، ثواب میکردند
سه ساعت است که گودال، لااقل ای کاش
برای کشتن مولا، شتاب میکردند
غروب روز دهم، اسبها امامی را
برای گندم ری آسیاب میکردند
----
حیا نکرد، طول میداد ذبح سرو، جدا نکرد
حیا نکرد، از نگاه مادرت حیا نکرد
صدا زدی، من دیدم چه جوری دست و پا زدی
صدا زدی، زیر چکمه مادرو صدا زدی
همه زدند، یک به یک همه به نوبت
----
فی سبیل الله
تو رو تشنه کشتنت ابی عبدالله
----
برای دلخوشی نوکران این درگاه
دروغ روضه بخوانیم دروغ بسم الله
دروغ روضه بخوانیم، شمر آبش داد
سنان رسید ولی با ادب، جوابش داد
دروغ روضه بخوانیم، دست و پا نزده
----
وحوش بادیه سیراب بودهاند اما
نگاه ماریه میدید تشنه بودی تو
بلای جنگ بماند، خجالتت دادند
رسید مادرت اما، برهنه بودی تو
نظرات
نظری وجود ندارد !