به جرم اینکه ندارم پدر زدند مرا شبیه مادر در پشت در زدند مرا سرم سلامت از این کوچهها عبور نکرد چقدر مثل تو ای همسفر زدند مرا فقط نه کعبِ نِی و تازیانه و سیلی سپر نداشتم و با سپر زدند مرا زدند مادرتان را چهل نفر یک بار ولی چهل منزل صد نفر زدند مرا نبین توی خرابههام آسمونا جای منه من دختر شاهم و دنیا واسه بابای منه نبین الان گرسنمه عالم روزیخورمه دخترِ شامی من مَلَک مراقب چادرمه کجا بودی مو داشتم تا کمرم کجا بودی دستش بود زیر سرم مثل پروانهها میگشت دور و برم آه رقیه ... اومدم زیارتت با گریه با زاری تو هنوزم وسط بازاری