لباسهای تنم پاره لای موهام پر از خارِه کتک خوردم همش گفتم یتیمی دردسر داره دارم میمیرم از سردرد چه دادی زد سرم نامرد توی دستاش هرچی بود به سمت صورتم پرت کرد چه صورتی چه گونه ای نه عزتی نه خونه ای تنم کبود سرم شکست زخم منو کسی نبست برامون ننگ این کارا بریم تو بزم میخوارها غرور عمه جانم رو شکوندن توی بازارها نه واسم بال و پر مونده نه مویی روی سر مونده (موی بلندی داشتم با معجرم سوختم یک فاطمیه غم در این چشمم ببینی از خواب برخیزی به جای ناز بابا گیسوی خود را دست نامحرم ببینی) نه واسم بال و پر مونده نه مویی روی سر مونده ببین بعد از چهل منزل چی از ما چند نفر مونده گریه کنم به غربتت من له ترم یا صورتت؟ چی شده این لب و دهن تنت کجاست ای بیکفن (الهی بشکند دستی که محکم خیزران میزد شدی خونی لب قاری قرآنی که من دارم سراغت را گرفتم با لگد سرباز رومی میزد) رفتی و با سیلی از خواب پریدم نفسم بند اومد از بس دویدم تا صدات زدم بابا منو زدن پناهی جز عمّه زینب ندیدم بابا کل حرمُ آتیش سوزوند چادر خواهرمُ آتیش سوزوند اگه شونه نمیشه موی سرم (معجر رو سرمُ آتیش سوزوند)2 (به جای دست از مویم بلندم کرده از بس زد پریشان تر شده موی پریشانی که من دارم) رو نیزه سر مردا رو میزدن پای نیزه هم زنها رو میزدن یجوری شدی این آخریا بابا شتر راه نمیرفت ما رو میزدن دونه دونه دونه منو زدن حتّی بیبهونه منو زدن دختر گونه گفتم نزن ولی نامردا مردونه منو زدن طنابِ منو بیهدف میکشید رو خارا منو نیمه شب میکشید برا اینکه دوست داشت بخنده بابا موهای منو هر طرف میکشید بابا گلسر دیگه برا موهام نخر بابا خلخال واسهی پاهام نخر لالهی گوشم ببین زخمی شده گوشواره دیگه برا گوشام نخر شبی که گم شده بودم زجر اومد باباجون نشنوه بابا بد میزد قد من به چکمههاش نمیرسید بههوا به پهلوهام لگد میزد (تنور خانه گمانم هنوز روشن بود وگرنه موی تو باید بلندتر باشد خوب میدانم کجا بودی لبِ تو سوخته از تنور روشنا هیزم خبر آوردهاند)