در نفس‌های آخرم بر زمین مانده پیکرم

در نفس‌های آخرم بر زمین مانده پیکرم

[ مهدی رسولی ]
در نفس‌های آخرم بر زمین مانده پیکرم
می‌چکد اشک غربتم بر قدمگاه مادرم

بی‌قرارم دراین شام دلگیر ندارم
توان زیر زنجیر امان از تن خسته و پیر رضا جان
کجایی که مردم از این جدایی

من غریبم، غریبم غریبم غریبم...

صورت فاطمی من پر ز رَدّ کبودیه
چون شکنجه‌گرم خدا نانجیبی یهودیه

رَدّ شلاق به‌روی تن من پر از زخم
سر و گردن من شده پاره پیراهن من پر از آه و افسوس
به لب‌هایم ذکر قدوس

من غریبم، غریبم غریبم غریبم...

در دل آه و گریه‌ها غُصّه‌ای می‌کشد مرا
با لب تشنه خوانده‌ام روضه‌ی شاه کربلا

جدّ من را لبِ تشنه کشتن بمیرم
زیر دشنه کشتند کسی را شبیه‌ش نکشتند سرش را بریدند
تنش را در خون کشیدند

یاحسین جان
حسین جان حسین جان حسین جان

نظرات