
من یوسف قعر چاهم، ولی به عالم پناهم آزادی از اسارت، جز از خدا نخواهم خلّصی یا رب، مِن سجن هارون در ذکر الله، روی لبم خون بر من بگریَد، دریا و هامون در آرزوی دیدنِ روی رضایم گوشهی زندان بلا، کربُبلایم به زندانِ غم غریبم، بییار و بیحبیبم چشم انتظار مرگم، به ذکر اَمَّن یُجیبم امشب، دگر من، حاجتروایم چون شمع سوزد، سر تا به پایم مانند زهرا، مردن دعایم دلتنگ معصومه شدم، در ابتلایم در آرزوی دیدن، روی رضایم روی لبم آهِ سردم، غصّهدارِ روزِ دردم از داغ یومُ الحسین، هر روزه گریه کردم ای وای از این غم، ای داد بیداد در میان گودال، شاه تشنه افتاد دو چشمش به خیمه، با غصّه جان داد غصّهی اکبر به دلش، پارهجگر بود در آرزوی دیدن، روی پسر بود حسین، حسین، حسین جان...