حسین سیب سرخی

تو یادگار حسینی

208
4
تو یادگار حسینی که کربلا دیدی
شبیه عمّه‌ی مظلومه‌ات بلا دیدی

«سری به نیزه بلند است» را شما دیدی
وَ غارت حرم و خیمه‌گاه را دیدی

دو چشم گریه‌ی تو تا همیشه آباد است
در این سکوتِ تو صدها هزار فریاد است

برای گریه‌ات آقا اشاره کافی بود
همین که چشم تو بینَد سه ساله، کافی بود

گلوی نازک یک شیرخواره کافی بود
به آب دادن ذبحی نظاره کافی بود

تو را به غصّه چهل سال مبتلا دیدند
به لحظه، لحظه گریز تو کربلا دیدند

اگرچه عصر دهم قسمتِ تو غم گردید
که سایه‌ی پدرت از سرِ تو کم گردید

دلتْ ز داغِ اسارت غمِ فراوان داشت
دو پلک چشم ترِ تو همیشه باران داشت

همیشه خاطرِ تو یادی از شهیدان داشت
به سینه روضهٔ مکشوف چون هزاران داشت

آقا جان
جه جز حسین کسی، حواسش به نوکر نیست
کسی میان سران از حسین ما سر نیست

حسین بود اگر به ما آبرو دادن
علی نباشد اگر صحبتی ز قنبر نیست

غریبی که حسینی شده برادر ماست
برادری که حسین نشده برادر نیست

نماز و روزه و حج و زکات جای خودش
بدان رفیق که چیزی ز روضه بهتر نیست

کسی که آمده در محشر
حسین امروز زمان صور

هراسان میان محشر نیست
تمام خیر همین‌جاست،زیر پرچم او
نگرد جای دگر را، که جای دیگر نیست

عراق خاک حسین است
خاک ایران هم حسینیه است

زمین، حرف چند کشور نیست
گلو تو بخدا بوس گاه زهرا بود
به شان حنجره‌ات به زخم خنجر نیست

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش