به منبر میرود دریا، بهسویش گام بردارید هلا! اسلام را از چشمهی اسلام بردارید مبادا از قلمها جا بیفتد واژهی اینک که بر منبر، قدح کج کرده ساقی؛ جام بردارید سَلونی را هدر کردند روزی مردمان، امروز بپرسیدش! از اسرار جهان، ابهام بردارید الا ای شاعران! چشمان او آرایهی وحی است برای ما از آن باران، کمی الهام بردارید نسیم صبح صادق میوزد از گیسوی صادق از آن مضمون پیچیده، جناس تام بردارید به فرزندان، به اهل خانه، جز ایشان که میگوید غلام خستهام خفته، قدم آرام بردارید اگر فرمان او باشد، نباید پلک بر هم زد بهسوی شعله چون هارون مکّی، گام بردارید رُویَّ عَن امامِ جعفر الصّادق لَه الرّحمَة به جز احکام او، چشم از همه احکام بردارید بهجای حج بهسوی کربلا رفتن، خداجویی است کفن باید بهجای حولهی احرام بردارید اگر در گوش نوزادی أذان میخواند، میفرمود که با آب فرات و تربت از او کام بردارید