ای ز ازل غالب روحانیات لطف و عطا و کرم مستزاد تا ابدُالدَّهر، کرمخانهات ای پسر فاطمه! آباد باد پای دلم، بسته خداوند به سلسلهی موی چلیپای تو خواهشم این است، فراوان شود در دل من شور تو، غوغای تو کار ندارم بهخدا با کسی دست به دامان توأم دائماً عشرت من، سوختن از عشق تو بیسر و سامان توأم دائماً طنطنهی صبح و شب من، تویی در سر من، شور ثناخوانیات باز به پرواز درآور مرا با نفس قدسی و رحمانیات ای پسر بیحرم فاطمه! رحمت رحمان رحیم کریم کاشکه یکبار شوم زائرت راهی کوی تو شوم با نسیم سیّد ابرار که تنها شدی آمدهام گریهکنان در برت آمدهام تا که بگیرم دمی رخصت سینهزدن از مادرت آمدهام زار زنم بهر تو سوختهی زخم زبان، یاحسن مرثیهخوانت نشدم بیدلیل مادر تو گفت: بخوان یاحسن آمدهام تا که بگویم کمی از جگر پارهی غمپرورت از ستم شعله، فدک، کوچه، آه از نفس سوختهی مادرت آمدهام گریه کنم در غمت اشک بده، ای پسر بوتراب سوز صدایم بده تا دم زنم از تو و از بیکسی بیحساب آه بمیرم! دهنت پر شد از لختهی خون جگرت؛ وای وای سوختی و خاطرهای زنده شد در نظر شعلهورت؛ وای وا ی آه بمیرم! تن بیجان تو شد هدف تیر جفا؛ وای وای آه بمیرم! کفنت سرخ شد پیش امام شهدا؛ وای وای آه! ولی کربوبلا یکنفر شاهد یک صحنهی جانسوز بود در دل گودال، کسی تشنهلب اوج مصیبات، همانروز بود