ای بال و پرم میبینی اضطراب و از چشم ترم
2353
5
- ذاکر: عباس طهماسب پور
- سبک: شعر روضه
- موضوع: عصر عاشورا - قتلگاه
- مناسبت: شب دهم محرم
- سال: 1402
ای بال و پرم، میبینی اضطرابو از چشمای تَرَم
دلشوره دارم از غمِ فردای حرم، یا مظلوم
داداش، الهی که تیر تو رو ازم نگیره حسین
داداش، کاشکی خواهرت همین الان بمیره حسین...
دل سردی چرا، تو این بیابون دل شب میگردی چرا؟
اینهمه خار از رو زمین، جمع کردی چرا؟ یا مظلوم
(حسین داداش، یه کم از فردا بگو برای زینب
حسین داداش، بگو از طناب و دست و پای زینب)۲
جای مادرت، بزار الان بوسه بدم زیر حنجرت
شاید تا صبح از غم تو، جون داد خواهرت
حسین داداش، حیف از این لبا که خشک و تشنه باشه
حسین داداش، حیف از این گلو که زیر دشنه باشه
این چجور کشتنه، میزنن تو رو با صبر و حوصله
این چه بد رسمیه، میکشن تو را به امید زره
روایته تو مقتل، سه ساعت افتادی آه
روایته از رو اسب، با صورت افتادی آه
سه ساعته بیهوشی، با نیزه به هوش میای
تأثیر زخم نیزهاست، به لکنت افتادی وای
حسین آه...
جنجال بود و، تشنهای در گوشهی گودال بود و
گودال بود و، از نیزه و شمشیر پامال بود و
میرفت بالا، تیغی که دست نفرت دجال بود و
دجال بود و، در زیر پایش پیکری پامال بود و
ای وای ای وای، ذکر لبان مادری بیحال بود و
روی گودال مادر افتاده، توی گودال خواهر افتاده
یه گودال و این همه نیزه، این همه شمشیر، این همه غارت
یه پیراهن، این همه دعوا، این همه غوغا، آه از این غارت
سر پیراهن تو جنگیدند، بهت خندیدند
العطشهای تو رو نشنیدند، بهت خندیدند
روی زخم تو نمک پاشیدند، بهت خندیدند
یه آقا و این همه مرکب، روبهرو زینب، شد تنش پامال
یه نامرد و خنجر کهنه، روبهرو مادر، اومده گودال
نانجیب میزد تو رو با کینه، نشست رو سینه.
نمیگه خواهر تو می بینه، نشست رو سینه
سینهی تو چقدر سنگینه، نشست رو سینه
یه خواهر که وسط گودال بین اون جنجال شده آواره
یه خواهر که جلوی چشماش رو تن داداش، نیزه میباره
زینت میون نامحرمهاست، کجایی عباس
پیکر حسین رو خاک صحراست، کجایی عباس
برای غارت خیمه غوغاست
حسین...
دلشوره دارم از غمِ فردای حرم، یا مظلوم
داداش، الهی که تیر تو رو ازم نگیره حسین
داداش، کاشکی خواهرت همین الان بمیره حسین...
دل سردی چرا، تو این بیابون دل شب میگردی چرا؟
اینهمه خار از رو زمین، جمع کردی چرا؟ یا مظلوم
(حسین داداش، یه کم از فردا بگو برای زینب
حسین داداش، بگو از طناب و دست و پای زینب)۲
جای مادرت، بزار الان بوسه بدم زیر حنجرت
شاید تا صبح از غم تو، جون داد خواهرت
حسین داداش، حیف از این لبا که خشک و تشنه باشه
حسین داداش، حیف از این گلو که زیر دشنه باشه
این چجور کشتنه، میزنن تو رو با صبر و حوصله
این چه بد رسمیه، میکشن تو را به امید زره
روایته تو مقتل، سه ساعت افتادی آه
روایته از رو اسب، با صورت افتادی آه
سه ساعته بیهوشی، با نیزه به هوش میای
تأثیر زخم نیزهاست، به لکنت افتادی وای
حسین آه...
جنجال بود و، تشنهای در گوشهی گودال بود و
گودال بود و، از نیزه و شمشیر پامال بود و
میرفت بالا، تیغی که دست نفرت دجال بود و
دجال بود و، در زیر پایش پیکری پامال بود و
ای وای ای وای، ذکر لبان مادری بیحال بود و
روی گودال مادر افتاده، توی گودال خواهر افتاده
یه گودال و این همه نیزه، این همه شمشیر، این همه غارت
یه پیراهن، این همه دعوا، این همه غوغا، آه از این غارت
سر پیراهن تو جنگیدند، بهت خندیدند
العطشهای تو رو نشنیدند، بهت خندیدند
روی زخم تو نمک پاشیدند، بهت خندیدند
یه آقا و این همه مرکب، روبهرو زینب، شد تنش پامال
یه نامرد و خنجر کهنه، روبهرو مادر، اومده گودال
نانجیب میزد تو رو با کینه، نشست رو سینه.
نمیگه خواهر تو می بینه، نشست رو سینه
سینهی تو چقدر سنگینه، نشست رو سینه
یه خواهر که وسط گودال بین اون جنجال شده آواره
یه خواهر که جلوی چشماش رو تن داداش، نیزه میباره
زینت میون نامحرمهاست، کجایی عباس
پیکر حسین رو خاک صحراست، کجایی عباس
برای غارت خیمه غوغاست
حسین...
نظرات
نظری وجود ندارد !