از کوه غصه هام میخوام بگم یکم
1617
16
- ذاکر: حاج محمدرضا طاهری
- سبک: زمزمه
- موضوع: حضرت رقیه (س)
- مناسبت: شب سوم محرم
- سال: 1400
از کوه غصه هام میخوام بگم یکم ...
اگه الآن نگم ؛ پس کی باید بگم ؟
زخماتو می بینم ؛ درداتو می دونم ...
میخوام ببوسمت ولی نمی تونم ...
دلم می خواست بشینم بازم رو دامن تو ...
دستامو بندازم باز به دور گردن تو ...
اما دیدم نمیشه تو که بدن نداری ...
این تویی که باید سر رو دامنم بذاری ...
حسین غریب مادر ...
زخمای گوشم از آتیش خیمه هاست ...
از حرمله بپرس گوشواره هام کجاس ...
سوخته تو خیمه ها گلای چادرم ...
تو شام به جای شام ؛ هی سیلی می خورم ...
یه جوری زد رقیه ات چشاش سیاهی می رفت ...
راهو شبیه زهرا هی اشتباهی می رفت ...
بابا دندوناتو شکستن ؛ چشامو بستم ...
این قدر نکش خجالت ، منم مثل تو هستم ...
بابا بابا بابایی ...
اگه الآن نگم ؛ پس کی باید بگم ؟
زخماتو می بینم ؛ درداتو می دونم ...
میخوام ببوسمت ولی نمی تونم ...
دلم می خواست بشینم بازم رو دامن تو ...
دستامو بندازم باز به دور گردن تو ...
اما دیدم نمیشه تو که بدن نداری ...
این تویی که باید سر رو دامنم بذاری ...
حسین غریب مادر ...
زخمای گوشم از آتیش خیمه هاست ...
از حرمله بپرس گوشواره هام کجاس ...
سوخته تو خیمه ها گلای چادرم ...
تو شام به جای شام ؛ هی سیلی می خورم ...
یه جوری زد رقیه ات چشاش سیاهی می رفت ...
راهو شبیه زهرا هی اشتباهی می رفت ...
بابا دندوناتو شکستن ؛ چشامو بستم ...
این قدر نکش خجالت ، منم مثل تو هستم ...
بابا بابا بابایی ...
نظرات
نظری وجود ندارد !