مُغسّلٌ بِدَمِ الجراح افتادی بین قتلگاه زینب لطمه زده برات زهرا از دل کشیده آه آه، نامردا میزدن تو رو از جفا میزدن تو رو از قفا میزدن تو رو آه، پیرمردای کوفه هم با عصا میزدن تو رو نامردا میزدن تو رو مظلوم ... تنت روی خاک زمین سرت ولی روی سنان پیراهنت دست قاتل و انگشتر دست ساربان آه، تشنه بودی به قتلگاه دخترت میکنه نگاه زینب از دل کشیده آه آه، این همه لشکر اومده قاتل با خنجر اومده تنها بودی تو بیپناه مظلوم، عطشان ... حسین ... پیش چشای مادرت با کام تشنه کشتنت زنده بودی کوفیا زیر مرکب کشیدنت آه، ای دلبند بوتراب تشنه بودی، ندادن آب سنگت زدن چه با شتاب آه، زدن بیجرم و بیگناه شاه بییاور و سپاه خیلی دادن تو رو عذاب عذاب کردنت منع آب کردنت مظلوم، حسین ...