تو روایت داره بیهوا زدنت، با عصا زدنت تو رو هر کوچهی خاک کربلا زدنت تو روایت داریم لحظههای آخر شمر اومد با خنجر، پیش چشم مادر پیکر تو شد بیسر سنگ انداختن بعضیا به پیرهنت چنگ انداختن نیزههاشون و هماهنگ انداختن نوحوا عَلَی الحسین ... تو روایت داریم پاره شد پیرُهنت، پیرمردا زدنت زبونم لال اسبا، رد شدن از بدنت تو روایت داریم رو زمین پیکر تو، روی نیزه سر تو رفته از حال کنار بدنت خواهر تو غوغا کردن نیزههاشون و توی جسمت آقا جا کردن برا بردن سرت دعوا کردن حسین ...