
قصد آن دارم اگر باز خدا یار شود هستیام پیشکش هستی دلدار شود نیمه جانی به تن و نیم نگاهی در چشم تا مبادا که علی باز گرفتار شود امر مولاست که من صبر نمایم ورنه وای اگر فاطمه خود حیدر کرّار شود (این غم کُشد مرا که تو را مردها زدند) کس ندیدهست که از داغ عزیزی برپا مجلس فاتحه بین در و دیوار شود کس ندیدهست تسلّای دل غم زده آتش شعله ور و بوسهی مسمار شود