
آقا نوشتهاند که جدت کفن نداشت گیرم کفن نداشت، چرا پیرُهن نداشت! از پایکوب اسب سواران شنیدهام بردند روی نیزه، سری را که تن نداشت چشمی به چشم قاتل و چشمی به خیمهها همراه کاروان خود، ای کاش زن نداشت ****** ای خدا شب شده و من چه کنم یک زن و اینهمه دشمن چه کنم ****** یادم نمیرود که همه عزتم تویی من پای سفرهی تو شدم محترم حسین لطفی که کردهای تو به من مادرم نکرد ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین