دگر بر لب آمده جانم

دگر بر لب آمده جانم

[ علی نجفی ]
دگر بر لب آمده جانم
بیا سوی در، بیا جانم
حسین جانم ای حسین جانم

دل من از غصه گشته لبالب
رسیده وقت وصال من امشب
حسین جانم ای حسین جانم

(غمت بر جان می‌خرد زینب
از این دنیا میرود زینب)۲

حسین جانم ای حسین جانم..‌.

چه ها کرد آن رو عدوی بد کینه‌ی تو 
(میان گودال شکستند آیینه‌ی تو)2

هنوز از یادم نرفته در پیش دیده‌ها
(که پامال سم اسبان شد سینه‌ی تو)2

خرابه افتاد به جان تو
(شکسته شد استخوان تو)2

حسین جانم ای حسین جانم..‌.

نظرات