از جان خویش سیر شدی خاک بر سرم

از جان خویش سیر شدی خاک بر سرم

[ امیر کرمانشاهی ]
از جان خویش سیر شدی خاک بر سرم
در قتلگاه پیر شدی خاک بر سرم
گفتند که اسیر شدی خاک بر سرم
با شمر هم مسیر شدی خاک بر سرم

*******

ساربان داد مزن ما کس و کاری داشتیم

*******

نگاهمه به علقمه، کجاست برادرم؟
ببینه دست‌به‌دست داره می‌گرده معجرم 
با شمر و زجر و حرمله آخه کجا برم؟

منو به قصد کُشت زدن، قدم کمونیه
دیدم تو دست ساربون ازت نشونیه 
دیدم که گوش دخترت رقیه خونیه

نظرات