از جان خویش سیر شدی خاک بر سرم در قتلگاه پیر شدی خاک بر سرم گفتند که اسیر شدی خاک بر سرم با شمر هم مسیر شدی خاک بر سرم ******* ساربان داد مزن ما کس و کاری داشتیم ******* نگاهمه به علقمه، کجاست برادرم؟ ببینه دستبهدست داره میگرده معجرم با شمر و زجر و حرمله آخه کجا برم؟ منو به قصد کُشت زدن، قدم کمونیه دیدم تو دست ساربون ازت نشونیه دیدم که گوش دخترت رقیه خونیه