
دست من و تو نیست، اگر نوکرش شدیم عمری حسین زحمت ما را کشیده است بوی جدایی را شنیده، این غصّه را باور ندارد یک لحظه هم حتی عقیله چشم از حسینش برندارد رو کرد آقا سمت زینب پرسید از چه بیقراری؟ خواهر خیالت تخت باشد، غصّه نخور عباس داری رو کرد آقا سمت عباس، گفت ای پناه خانواده با احتیاط از بین مَحمل، دوشیزگان را کن پیاده خیلی مراقب باش عباس نگذار طوفان پا بگیرد ای نور چشم من مبادا خاری به چادرها بگیرد خیلی مراقب باش عباس اینها عزیزان خدایند بر چشمهای هرزه لعنت اینها عزیزان خدایند حتما سفارش کن به زنها حرزی به دخترها ببندند چندین گِره را قرص و محکم در زیر معجرها ببندند