چشم خشك از چشمهای تر خجالت میكشد چشمه وقتی خشك شد، دیگر خجالت میكشد تا عروج فاطمه جبریل را همراه نیست در مسیر عرش، بال و پر، خجالت میكشد آنچه مادر میكِشد، دردش به دختر میرسد گر بیُفتد مادری، دختر خجالت میكشد دست این از دست آن و، دست آن از دست این آه، دارد همسر از همسر خجالت میكشد