من و تبِ دل و هوای عاشقی

من و تبِ دل و هوای عاشقی

[ حاج محمود کریمی ]
من و تبِ دل و هوای عاشقی 
من و شب و ترانه‌های عاشقی
از آن سرا، به این جهان عاشقی
نیامدم، مگر برای عاشقی

فدای بانیِ بنای عاشقی
بخوان ترانه، با نوای عاشقی
چه می‌کند سر و صدای عاشقی

شب حلول ماهِ عاشقان شده
شب نزول صاحب‌الزمان شده

شب صفای عاشقانِ باصفا
شب سُرور خسته‌های بی‌نوا
شب دعای بنده‌های بی‌ریا
شب رسیدنِ به عرش کبریا

شب توسّل و دَمِ بیا بیا
شب محمّد و علی و مجتبی
شب زیارت و حسین و کربلا

شب تمام مسئلات فاطمه
اجابتِ توسّلات فاطمه

شب حلول ماه عاشقان شده
شب نزول صاحب‌الزمان شده

بیا ساقیِ جنون، شراب را
بریز در پیاله درد ناب را
بگیر از خمارِ خسته، خواب را
بده به این دل شکسته، تاب را

بپاش در مسیرِ گل، گلاب را
بگیر از رخ قمر، نقاب را
نگاه کن، یَل ابوتراب را

یَلی به نام مهدیِ محمّدی
رسیده با مکارمِ محمّدی

شب حلول ماهِ عاشقان شده
شب نزول صاحب‌الزمان شده

چه صورتی، چه خنده‌ای، چه لُعبَتی
چه چشم دلربای با محبّتی

چه رَفعَتی، چه شوکتی، چه عزّتی
چه لطف بی‌نهایتی، چه رحمتی
چه ماه دل‌فروزِ با مهابتی

رُخَش حسن، دَمش حسن، چه نعمتی
چه دلبر کریمِ با کرامتی

شبِ ولادتِ خدا نشانه‌هاست
ستاره‌ی تمام ناز‌دانه‌هاست

شب حلول ماهِ عاشقان شده
شب نزول صاحب‌الزمان شده

شب تولّد مسیح فاطمه
همان تبسّم ملیح فاطمه
طنین خطبه‌ی فَصیح فاطمه
خروش لهجه‌ی صریح فاطمه

دخیلِ هر شبِ ضریحِ فاطمه
همان که می‌شود شبیه فاطمه
اسیر غربتِ ذَبیحِ فاطمه

جواب ناله‌های یا رب آمده
علاج غصّه‌های زینب آمده

خوشا به عشقِ یار، بی‌نشان شدن
اسیر مهرِ ماهِ مهربان شدن
هوا هوای جمکران شدن

بهار بودن، در پِی‌اش خزان شدن
دوباره با رسیدنش جوان شدن

خوشا در این مسیر، نیمه‌جان شدن
شهیدِ راه صاحب‌الزمان شدن

خوشم اگر به عشق یار، سر دهم
به پای او پدر دهم، پسر دهم

سلام، ای تمام اعتقاد من
امیر من، عزیز من، مراد من
بیا مراد من، برس به داد من

خدای با کرامت و جوادِ من
غمِ تو را نهاده در نهاد من
غمِ خداییِ تو خیرِ زادِ من
چه می‌شود دَمی به یاد من

کنار مَضجَعِ شریف مادرت
دهی به فاطمه، سلامِ نوکرت

مَطاف تو، طواف تو، حریم تو
سلام تو، امام تو، رحیم تو
حبیب تو، طبیب تو، حکیم تو
اسیر من، فقیر من، کریم تو

قوام تو، صراط مستقیم تو
نجات‌بخش عالم از قدیم، تو
امیدِ مانده‌های غرقِ بیم، تو

میان راه مانده‌ام، بدون آب
دَخیلَکَ سُلاله‌ی اَبوتُراب

صدای الغیاثِ قعر چاه، من
شکسته‌ای که مانده بین راه، من
خراب من، غلام روسیاه من
غفور تو، صبور تو، گناه من

حساب تو، کتاب تو، تباه من
مسیح تو، مریضِ غرق آه، من
گدای بی‌نوای نذرخواه، من

بیا و چشم تار را، جَلا بده
به نظره‌ای، دل مرا شفا بده

صفا تو، مِنا تو، حجاز تو
دوا تو، دعا تو، نماز تو
حقیقتِ جدا زِ هر مجاز، تو
قنوت من، سکوتِ بی‌نیاز، تو

هلاک من، نگاه چاره‌ساز تو
شفیق تو، رفیق دلنواز تو
همه مرا فروختند و باز تو

به پای این غلام ایستاده‌ای
حواله‌ام به این و آن نداده‌ای

قرارِ من، بهارِ من، پناهِ من
بیا سپیده‌ی شب سیاه من
امید بخت بسته‌ی سیاه من
بیا جواب ندبه‌های آه من

نگاه کن به خواهشِ نگاه من
فدای خنده‌ات، بخند ماه من
ستاره‌ی محمّدیِ راهِ من

مرا بخوان شبی به آستانه‌ات
برای روضه‌های صبح خانه‌ات

نظرات