حاج محمود کریمی

غم مخور ای دل بیچاره‌ام

3810
40
غم مخور ای دل، دل بیچاره‌ی آواره‌ی وا مانده شکیب آمده، جانم
هم نفسِ عاشق تنها و غریب آمده ، جانم

ای دل دیوانه غریبی نکن از راه حبیب آمده ، جانم
باز شب ذکر هوالحقُ هوالحیُ هوالعشقُ هوالنور رسیده که مُجیب آمده ، جانم

بیمار ندارید طبیب آمده، جانم
منجی عیسی زِ صلیب آمده ، جانم
جان بسپارید به پایش که حَسیب آمده، جانم

آقا جانم، آقا جانم...

زمزمه کن ، زمزمه یَابنَ الحسن
ای پسر فاطمه یَابنَ الحسن

ای دل من دامنِ غم کم بگیر ، جانم
یار دلِ دلبر خود باش و سپس با مددِ او دل عالَم بگیر، جانم

سر به سَرایش بزن و دامنِ پرچم بگیر ، جانم
فاتحه‌ی غصه و ماتم بگیر ، جانم

آمده از راه امیرِ همه عالم ، دلِ من دَم بگیر، جانم

ای به فَلَک قامت تو قائمه یَابنَ الحسن
ای پسرِ فاطمه یَابنَ الحسن

زمزمه کن ، زمزمه یَابنَ الحسن
ای پسر فاطمه یَابنَ الحسن

آقا جانم، آقا جانم...

کی سرِ ما بر کف پایت رسد ، جانم
دست گرفتار من ای دوست به دستان دعایت رسد ، جانم

کی دل بیمار من ای عشق به اعجازِ دوایت رسد ، جانم
کی شود آقا که گدایِ سر راهت به عطایت رسد ، جانم

دیده‌ی تارم به پَرِ تار عَبایت رسد ، جانم
کی شود از کعبه‌ی مقصود سحر حُجَّت موعود ، طنین ملکوتیِ صدایت رسد ، جانم

خواسته‌ام از مدد حضرت حق با نفس هویِ علی
بر نفسم فیضِ دَم روح‌فضایت رسد ، جانم

تا که دِهَم عشق تو را بر همه یَابنَ الحسن
ای پسر فاطمه یَابنَ الحس

زمزمه کن ، زمزمه یَابنَ الحسن
ای پسر فاطمه یَابنَ الحسن

عشق من و روح من و دین و جان من
کاش که از عشق تو بی‌جان‌تر از این می‌شدم
از غم تو پاره گریبان تر از این می‌شدم

روشنیِ دیده‌ی گریان من
کاش که در ندبه‌ی دلتنگیِ خود دیده‌ی گریان‌تر از این می‌شدم
ای سر و سامانِ من ، بی سر و سامان تر از این می‌شدم

دل شده و خسته و حیران تر از این می‌شدم
مثل پریشانیِ زلف تو پریشان‌تر از این می‌شدم

گریه‌ی زهرا و امید دلِ زینب
سحر غربت مولایی و

امید دل خسته دیوانه‌ی رسوایی و
پر شورترین نغمه‌ی شیدایی و

آسایه‌ی امروزی و سرمایه‌ی فردایی و
در روز جزا ناجیِ در مَحکمه یَابنَ الحسن
ای پسر فاطمه یَابنَ الحسن

هر که در این راه مُقَرَّب‌تر است
جام بلا بیشنرش می‌دهند

هر که ز دوری تو آشفته‌تر
شور و نوا بیشترش می‌دهند

هر که به دام تو گرفتارتر
یال رها بیشترش می‌دهند

هر که به پای غمت از دست رفت
دست شفا بیشترش، می‌دهند

هر که نظر بست ز غیر شما
حال بُکا بیشترش می‌دهند

هر که در این دایره رسواتر است
حال و هوا بیشترش می‌دهند

هر که به آداب حریم تو مودّب‌تر است
بانگ بیا بیشترش می‌دهند

هر که شده خانه به دوشِ غمِ تو
پیش تو و فاطمه جا بیشترش می‌دهند

ای دو سه‌تا کوچه ز ما دورتر
نغمه‌ی تو از همه پرشور تر

کاش که این فاصله را کم کنی
غربت این قافله را کم کنی

هر که در این دایره رسواتر است
حال و هوا بیشترش می‌دهند

هر که به آداب حریم تو مودّب‌تر است
بانگ بیا بیشترش می‌دهند

هر که شده خانه به دوشِ غمِ تو
پیش تو و فاطمه جا بیشترش می‌دهند

آن‌که دعا کرد برایت سحر
فیض دعا بیشترش می‌دهند

هر که به تقدیر جدایی ز تو راضی شده
عشق رضا بیشترش می‌دهند

هرکه به یاد شَهِ لب‌تشنه پریشان‌تر است
کرب و بلا بیشترش می‌دهند

هر که به سر داشت که قربانی راهت شود
دَم‌خوریِ با شهدا بیشترش می‌دهند

خون شهیدان همه در هَمهمه یَابنَ الحسن
ای پسر فاطمه یَابنَ الحسن

کاش شهید شهدایت شوم
خادمِ خُدّام سرایت شوم

شاهد نجوایِ دعایت شوم
کاش هواییِ هوایت شوم
کاش که مشمول عنایت شوم

نیمه‌شبِ جمعه‌ای ای دوست
رفیق سفر کرب و بلایت شوم

بی سر و سامان تواَم یا حسین
دست به دامان تواَم یا حسین

زهره‌ی منظومه‌ی زهرا: حسین
کشته‌ی افتاده به صحرا: حسین

بر سر نِی زُلف رها کرده‌ای
با جگرِ شیعه چه‌ها کرده‌ای

کاش شهید شهدایت شوم
خادمِ خُدّام سرایت شوم

شاهد نجوایِ دعایت شوم
کاش هواییِ هوایت شوم
کاش که مشمول عنایت شوم

نیمه‌شبِ جمعه‌ای ای دوست
رفیق سفر کرب و بلایت شوم

روضه بخوانی ز حسین بن علی
سینه‌زنِ سینه‌زنِ سوز و نوایت شوم
کاش رفیق رفقایت شوم

کعبه‌ی توحید تو حاجیِ دیوانه من
قبله‌ی امید تو ، رانده‌ ز هر خانه من

باده تو و جام تو و ساقیِ ایام تو
مرهم آلام تو، یار دلارام تو

صبح تو ، ظهر تو، عصر تو
شام تو عاشق بدنام، من

عاشقِ بدنام که از سینه کِشَد نعره‌ی مستانه من
خاک‌نشین درِ مِی‌خانه، من

الهی که فدایت شوم در وسط مِی‌کده‌ی علقمه یَابنَ الحسن
ای پسر فاطمه ، یَابنَ الحسن

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش