شهیدِ عزیزم به قتلگاه تنت به خون تپیده عزیزم

شهیدِ عزیزم به قتلگاه تنت به خون تپیده عزیزم

[ حاج عبدالرضا هلالی ]
شهیدِ عزیزم 
به قتلگاه تنت به خون تپیده عزیزم

دور من سرنیزه، دور تو نیزه‌دار بود
غبار بود، غبار بود

همه می‌رفتند شمر امّا موندگار بود
غبار بود، غبار بود

دور خیمه‌ها علیکنّ بالفرار بود
غبار بود، غبار بود

خواهرت پیاده بود و خولی 
سوار بود، سوار بود

نظرات