گم‌گشته‌ام در این راه أینَ بقیّة الله

گم‌گشته‌ام در این راه أینَ بقیّة الله

[ سید محمد نبوی ]
گم‌گشته‌ام در این راه، أینَ بقیّة الله
از سینه می‌کشم آه: أینَ بقیّة الله

رفتیم تا که از دست، خوردیم تا به بن‌بست
گفتیم گاه و بیگاه: أینَ بقیّة الله

در روضه‌های ارباب، ما غصّه‌دار و بی‌تاب
گفتیم ناخودآگاه: أینَ بقیّة الله

ما اشتباه کردیم، از بس گناه کردیم
افتاده‌ایم در چاه، أینَ بقیّة الله

هستیم ما یتیمش، از دامن کریمش
دستان ماست کوتاه، أینَ بقیّة الله

در روضه‌های سقّا شد ذکر نوحه‌ی ما
وقت مصیبت ما: أینَ بقیّة الله

بی دست شد اباالفضل تا دست من بگیرد
هر روز و شب در این ماه: أینَ بقیّة الله

ای نوکران عبّاس، گریه‌کنان عبّاس
گویید غرقِ در آه: أینَ بقیّة الله
...
گر بغض در گلویید، سینه‌زنان بگویید
أینَ بقیّة الله، أینَ بقیّة الله

أینَ بقیّة الله...

*****
یابن الحسن! عموی تو را بی‌هوا زدند
در علقمه به پیکرش از خون، حنا زدند

مقتل نوشته است به قدّ رشید او
چندین هزار تیر، کماندارها زدند

در ازدحام هلهله، تیر سه شعبه را
بر چشم‌های نافذ آن دلربا زدند

در بین نخل‌ها، کنار شریعه بود
شمشیر بر دو دست عموی شما زدند

مَشک پُرآب را که به دندان خود گرفت
آتش به قلب ساقی اهل ولا زدند

شرمنده‌ی سکینه شد و کودک رباب
با تیر تا که مَشک اباالفضل را زدند

دیدند دست در بدنش نیست، ناگهان
ضرب عمود بر سر آن مقتدا زدند

*****

خبر رسید علمدار در کمین افتاد
خبر رسید به خیمه، توان زن‌ها رفت

برای شرح تنش گفته‌اند: کَالقُنفُذ
چقدر تیر به تشییع جسم سقّا رفت

رشیدِ علقمه را نیزه قد اصغر کرد
ببین چه بر سر آن پهلوان رعنا رفت

حسین بعدِ اباالفضل بی زره افتاد
به روی مصحف توحید، شمر با پا رفت

*****

از گلو و سر و چشم و دهنت خون زده است
صبر کن! نیزه‌ای از پشت تو بیرون زده است

خیمه با رفتن تو ضربه‌ی بد خواهد خورد
دخترم بی تو از این قوم لگد خواهد خورد

لشکر حرمله آماده‌ی غارت شده است
تو که بی دست شدی، حرف اسارت شده است

فکر کن بی من و تو شمر چه‌ها خواهد کرد
حرمله را به حرم زود رها خواهد کرد

از همین لحظه النگوی رقیّه پَر زد
خواهرم باز گره بر گره‌ی معجر زد

با شکاف سر زاری که تو داری چه کنم؟!
با سرت در گذر نیزه‌سواری چه کنم؟!

*****

برای بردنِ زینب طناب آورده است
کنار رأس بریده شراب آورده است
...
مست بودند و تاب می‌خوردند
دور زینب شراب می‌خوردند
...
کاسه‌ی چشم کجا، حجم سر تیر کجا؟!
آه! در چشم تو شمشیر سه پَر جا شده است

می‌کشم تیر من از چشم تو، برخیز و ببین
چقدَر چشم حرامی به حرم وا شده است

اباالفضل...

نظرات