تو دلامون پر غم شد عجب کرب و بلایی بیا برگردیم از اینجا میاد بوی جدایی چه آشوبه، تو دلهای زنها نزن خیمه، میون این صحرا بریم داداش، تو رو جون زهرا نگو از دوری حسین جان که من دل تو دلم نیست من اگه گریونه چشمام آخه دست خودم نیست میگی انا الیه راجعون با این حرفت، دل زینب شد خون شده خیره به دستت ساربون رکاب محمل زینب شده زانوی عباس میدونم میرسه روزی که زینب تک و تنهاس نه عباس و علیاکبر دارم توی آتیش، غم معجر دارم دیگه از تو باید دست بردارم سر پیری تو ببین که چی اومد روزگارم تو بمون تو کربلا، من راهیِ کوچه بازارم زینب و یه مشت حرامی زینب و دستای شامی