بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست

بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست

[ علی پورکاوه ]
بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست 
کسی که با تو می‌آید سفر دیگر پریشان نیست
کنار تو کسی دلواپس خار مغیلان نیست
بیابان‌گَردمان کردی ولی زینب پشیمان نیست 

اگر در‌به‌درِ کوه و بیابانم کنی عشق است
اگر زخمیِ هر خار مغیلانم کنی عشق است 
پریشانم کنی عشق است حیرانم کنی عشق است 
اگر دنبال معشوق است دل دنبال سامان نیست 

بپرسی جای‌جایِ کربلا را شرح خواهم داد
بپرسی موی‌به‌موی ماجرا را شرح خواهم داد 
مسیر کوفه تا شام بلا را شرح خواهم داد
هر آنچه از تو پنهان نیست از من نیست پنهان
 
برادر جان تو ثارالله و ثارالله دیگر من 
حسینِ قبل خنجر تو حسینِ بعد خنجر من 
تجلی می‌کنم در تو تجلی می‌کنی در من 
شهادت یا اسارت هر دو آغاز است پایان نیست
 
محال است از میان خیمه آه سرد برخیزد 
زِ کوه صبر من حتی نشان درد برخیزد 
اگر زن شیرزن باشد به جنگ مرد برخیزد 
بجنگم با سنان هرگز سنان که جزء مردان نیست
 
یک نفر مانده بود در گودال صد نفر می‌زدند زینب را
تیغشان مانده در تَه گودال با کمر می‌زدند

چه خوشبخت است 
طفلی که به حلقومش نگات افتد 
چه خوشبخت است 
آن کس که روی نئشش عبات افتد
یکی با لب، یکی با دل، یکی با سر به پات افتد 
دل سلطان عالَم را به دست آوردن آسان نیست 

به طفلان تو گریه بر پدر کردن نمی‌آید 
به زینب معجر پاره به سر کردن نمی‌آید 
برادر جان به ما اصلا سفر کردن به ما نمی‌آید‌

با احتیاط لاله‌مان را پیاده کن 
عباس جان سه‌ساله‌ی ما را پیاده کن

این عموها بد عادتم کردم
سر شانه زیارتم کردند 
چون نبودند غارتم کردند 
به تو سیلی زدند چند نفر
روبه‌روی سر علی‌اکبر

بابام بیاد رو پاش می‌شینم جون می‌دم 
عموم بیاد دندونامو نشون می‌دم
 
ای عهده‌دار مردم بی‌دست و پا 
ای با غریبه‌های جهان آشنا 
لطفی که تو کرده‌ای به من مادرم نکرد 
ای مهربان‌تر از پدر و مادرم حسین

یادم نمی‌رود که همه عزّتم تویی حسین 
من پای سفره‌ی تو شدم محترم حسین

نظرات