بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست

بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست

[ سید مجید بنی فاطمه ]
بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست
کسی که با تو می‌آید سفر دیگر پریشان نیست

کنار تو کسی دلواپس خار مُغیلان نیست
بیابان‌گردمان کردی ولی زینب پشیمان نیست

اگر در‌به‌درِ کوه و بیابانم کنی عشق است
اگر زخمیِ صد خار مُغیلانم کنی عشق است

پریشانم کنی عشق است، حیرانم کنی عشق است
اگر دنبال معشوق است دل، دنبال سامان نیست

بپرسی جای‌جای کربلا را شرح خواهم داد
بپرسی مو‌به‌موی ماجرا را شرح خواهم داد

مسیر کوفه تا شام بلا را شرح خواهم داد
هر آن‌چه از تو پنهان نیست از من نیز پنهان نیست

برادر جان تو ثارالله و من ثارالله دیگر
حسین قبل خنجر تو، حسین بعد خنجر من

تجلّی می‌کنم در تو، تجلّی می‌کنی در من
شهادت یا اسارت هر دو آغاز است، پایان نیست

بِنِه پا بر زمین این خاک‌ها مشتاقِ لبریزند
تمام دختران یک‌یک مژه بر پات می‌ریزند

نباید هم به مهمان‌داری‌ات این قوم برخیزند
چرا که خلق می‌دانند صاحب‌خانه مهمان نیست

میان کاروان تو ندیدم غیر زیبایی
جوانان رشید و نونهالان تماشایی

به هَمرَه بار گُل آورده‌ام آن هم چه گل‌هایی
غلط گفته هر آن‌که گفته این صحرا گلستان نیست

نقاب افکن مرا با مظهر حق رو‌به‌رو گردان
طنابی گردن زینب ببند و کو‌به‌کو گردان

همان‌گونه که مردی از شهادت نیست روگردان
به پای تو زنی هم از اسارت روی‌گردان نیست

محال است از میان خیمه آهِ سرد برخیزد
زِ کوه صبر من حتی نشان درد برخیزد

اگر زن شیرزن باشد به جنگ مرد برخیزد
بجنگم با سَنان؟ هرگز سَنان که جزو مردان نیست

به زیر سایه‌بانِ قد و بالای تو می‌خوابیم
من و این کاروان از چشمه‌ی فیضِ تو سیرابیم

نه این‌که دست ما دور است از آب و پیِ آبیم
فرات بی‌لیاقت لایق لب‌های طفلان نیست

چه خوشبخت است طفلی که به حلقومش نگاهت افتد
چه خوشبخت است آن کس که روی جسمش عبات افتد

یکی با لب، یکی با دل، یکی با سر به پات افتد
دل سلطان عالَم را به دست آوردن آسان نیست

به طفلان تو گریه بر پدر کردن نمی‌آید
به زینب معجرِ پاره به سر کردن نمی‌آید

برادر جان به ما اصلا سفر کردن نمی‌آید
کسی در خیمه‌های ما به جز شش‌ماهه خندان نیست

صدا زد آی مردم این شهید ما مسلمان است
بزرگ خاندانم را نمی‌بینید عریان است؟

جواب قاریِ قرآنِ زینب بوسه‌باران است
جواب قاریِ قرآنِ زینب سنگ‌باران نیست

نظرات