
روی نیزهها داری میکُشی منو شاه سر جدا داری قرآن میخونی ای خون خدا روی نیزهها اینه قِسمتم تو روی نیزهای خم شد قامتم با چشمای بستهی تو همصحبتم اینه قِسمتم گریونه چشمام میبینی که ساربانه همراه ما به گلوی پارهی تو میدم سلام گریونه چشمام تنها کشتنت با لب تشنه توی صحرا کشتنت تو رو پیش چشمای زهرا کشتنت تنها کشتنت