ای داغدار داغ پدر یابن العسکری داری دوباره دیده ی تر يابن العسكرى ما هم به غربت پدرت گریه میکنیم ما را میان گریه بخر يابن العسكرى خسته شدیم از غم دنیای بی امام از این همه بلا و ضرر يابن العسكرى صبر همه تمام شد و شب سحر نشد کی میرسد زمان سحر يابن العسكرى دیدی ندیده در به در و عاشقت شدیم چشمان ماست خیره به در یابن العسکری آقا به گریه باز به سرداب میروی؟ از صحن سامرا چه خبر يابن العسكرى؟ ما را که از فراق حرم جان به لب شدیم تا کربلا دوباره ببر يابن العسكرى از ما قبول کن کم ما را زیاد کن ای داغدار داغِ پدر يابن العسکری