محمد امینی

ابناء مجتبی همه بر این عقیده‌اند

186
2
أبناء مجتبیٰ همه بر این عقیده‌اند
ما را برای یاریِ تو آفریده‌اند
پیش از ازل به نام تو مارا خریده‌اند
از باغِ لاله غنچه برای تو چیده‌اند
اصلاً برای کشته‌شدن برگزیده‌اند

جز نام تو نبرده‌ام و آوازه‌ام نشد
چیزی به‌جز غمِ تو غمِ تازه‌ام نشد
غصّه نخور اگر زره اندازه‌ام نشد
عمّامه بین خیمه برایم بریده‌اند

از خیمه تا کنار من آقا شتاب کن
حالا که من فِتاده‌ام از پا شتاب کن
مشکل شده‌است کار من اینجا شتاب کن
تا ننگری مقطّعُ‌الأعضاء شتاب کن
این‌ها سواره بر سرِ جسمم رسیده‌اند

نایی نمانده بر بدنم بین صحبتم
از حد گذشته کار من و این مصیبتم
از راه دور گر که ندیدی چه حالتم
یا سنگ می‌خورد به لبم یا به صورتم
با هر طریق خون مرا هم مکیده‌اند

جانا بیا که خانه‌ام اینجا خراب شد
خرده حساب جنگ جمل هم حساب شد
از خون تمام دور و بر من خضاب شد
در زیر دست و پا بدنم آسیاب شد
با سُمِّ اسب، قد مرا هم کشیده‌اند

شد گرد و خاک در نظرم مثلِ مه شده
پیچیده پیکر من همچو گره شده
دریای زخمه این بدنم بی‌زره شده
یک استخوان نمانده مگر این‌که لِه شده
جمعی به چکمه طعم عسل را چشیده‌اند
****
زهرا تنها با یک لشکر واویلا
مانده بین دیوار و در واویلا
****
بابا گلِ‌سرمو گم کردم
من معجرمو گم کردم
عروسکمو گم کردم
من پدرمو گم کردم
****
عمو نداره
رنگ و رو نداره
عروسکی که دست به دسته مو نداره
****
من را ببخش اگر که لکنت زبان گرفتم
****
هرجا که به پرچمش نگاهت افتاد
حرم رقیّه‌‌اس
تنها حرمی که روضه‌خون نمی‌خواد
حرم رقیّه‌اس

اومدم زیارتت با گریه، با زاری
تو هنوزم وسط بازاری
****
زجر اگه دختر داشت
با من این‌جوری رفتار نمی‌کرد
زجر اگه دختر داشت
منو این همه گرفتار نمی‌کرد

دختر داشت، می‌فهمید
گل سر چیه، موی بلندتر چیه
بهونه چیه، آینه و شونه چیه

موم سوخت
شبیه پهلوی تو پهلوم سوخت

شونه نداری
خرابه می‌خوابی مگه خونه نداری؟

موهات سپیده
دستای کوچیک تو رو نیزه بریده
****
به‌هم ریخته صحرا
به‌هم ریخته زینب، به‌هم ریخته زهرا

به‌هم ریخته موهات
به‌هم ریخته مقتل، به‌هم ریخته اوضات

غروبه حسین
بلند شو بگو حال و روز تو خوبه حسین
بگو شمر دیگه پا روی سینه‌ات نکوبه حسین

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش