گنبد طلای شاه را از دور می‌بینم

گنبد طلای شاه را از دور می‌بینم

[ علی اکبر حائری ]
گنبد طلای شاه را از دور می‌بینم
گلدسته را با حالتی مغرور می‌بینم

بین تمام زائرانی که به او وصل‌اند
تنها خودم را وصله‌ی ناجور می‌بینم

از آن زمانی‌که نگاهم به ضریحش خورد
روی درختِ سیب هم انگور می‌بینم
*****

خبر، نبی‌ست در این جمله مُبتدا علی است
همه ابتدا علی است و هم انتها علی است 

دو دسته‌اند خلایق به دادگاه خدا
کسی که بی علی است و کسی که با علی است 


حیدر حیدر...

نظرات