کوچه غوغا شد محشری تو کوچه بر پا شد

کوچه غوغا شد محشری تو کوچه بر پا شد

[ مهدی اکبری ]
کوچه غوغا شد
محشری تو کوچه بر پا شد
کوچه غوغا شد
توی خونمون چه بَلوا شد
کوچه غوغا شد
درِ خونه با لگد وا شد

آه خیلی بد زدنت
با قلاف و تازیانه و لگد زدنت
بی هوا زدنت
تو کوچه جلو چشم همسایه ها زدنت
پیش من زدنت
هرچی التماس می‌کردم که نزن زدنت

ننم ای وای وای واویلا...

****

کار مسماره
ردِّ خون رو در و دیواره
کار مسماره
فضه از قصه خبر داره
کار مسماره
قاتلِ حیدرِ کراره

آه چه کبوده چشات
طوری سیلی زده که شکسته گوشوارهاش
این صدای کیه
رو چادر تو رد پای کیه
دل مارو شکست
زخم صورتت غرور مجتبی رو شکست

ننم ای وای وای واویلا... 

****

بی‌هوا می‌زد 
اونکه قنفذ و صدا می‌زد 
بی هوا می‌زد 
مادرو تو کوچه‌ها می‌زد 
بی هوا میزد
جلو چشم مجتبی می‌زد 

آه کاش بمیره حسن
جلو چشم من تو رو به قصد کشت می‌زدند 
یادمه بخدا
پشت در چطور صدا زدی که فضه بیا
خیلی دردسره
هنوزم یه ذره خون به روی میخ دره

ننم ای وای وای واویلا...

نظرات