ما زانوی ادب زده در محضر توییم پروانهایم حاجیِ دور سرِ توییم از مردمانِ جان به کفِ کشور توییم در سایهی تو و پسر و دختر توییم در اهتزاز، پرچم ما از لوای توست این مملکت برای تو و بچههای توست ای اختیاردارِ همه اختیارها بنما نظر به جانب این جاننثارها دست مرا گرفت عطای تو بارها ای پادشاه مملکت ریزهخوارها بر سائلانِ درگه خود التفات کن ما را همیشه ریزهخور بچههات کن چون قطره در کرانهی این وسعتیم ما از عزّت شماست که با عزّتیم ما خاکیم زیر پای تو، با قیمتیم ما سلطان اگر تویی همگی رعیتیم ما در کشوری که کشور معصومه و رضاست بیشک گدا و شاه سر سفرهی شماست ما بانگ نالهایم که بالا گرفتهایم با بذلِ قطره وسعتِ دریا گرفتهایم در موجِ غصّه، دامن آقا گرفتهایم در پای سفرههای شما پا گرفتهایم از آستان خویش مران این اسیر را از ما مگیر لقمهی نان و پنیر را