تا خواندمش بدون کلامی قبول کرد

تا خواندمش بدون کلامی قبول کرد

[ علی اکبر حائری ]
تا خواندمش بدون کلامی قبول کرد
دادم به او هر آنچه سلامی قبول کرد

طعنه نزد به من تو کدامی؟ قبول کرد
بی‌امتحان مرا به غلامی قبول کرد

سجده به خاکِ او عملِ واجبِ من است 
ایرانی‌ام امام رضا صاحب من است

بعد از وفات کاش محبت به من کنید
جسم مرا محافظت از سوختن کنید

با اشک روضه شست و شوِی این بدن کنید
بر من لباس نوکری‌ام را کفن کنید

یک لحظه هم مباد زمان را هدر دهید
قبل از همه امام رضا را خبر دهید


**
نگاه میکنن، خون زهرای منو مباح میکنن 
پناهو زدن، دستجمعی زن بی پناهو زدن 

یابن الشبیب جد مرا بی هوا زدند 
یابن الشبیب جد مرا با عصا زدند 
یابن الشبیب  طفل به زنجیر.... 
****
دست و پای میزنی یا که بغل می خواهی
یاکه بجای من از این تیر عسل می خواهی 
عمه ات نشوند این حرف را کمرم درد گرفت 
چقدر دور گلویت پسرم درد گرفت.... 

بنویسید شده سرگشته 
دو قدم رفته ولی برگشته 

شکایت از کمان و تیر دارم 
بیا پایین ز نیزه شیر دارم 
دودستم را به زیر آب بردم 
حلالم کن نبودی آب خوردم

نظرات