لحظههای آخره قتلگاه شلوغه و حسین من یک نفره مونده زیر دست و پا میزنن عزیزمو یه عده مرد بیحیا اذون شد دنیای من داره لب تشنه جون میکَنه به زیر نیزه فقط، مادرم رو صدا میزنه چقدر شلوغه مقتلش دارن میارن هی هجوم کاری ازم بر نمیاد قیامتیِ روبهروم وای عزیزم حسین ... شده دَرهَم بَدنِت پیش چشم من حرومیا دارن میزننت نفسم در نمیاد داره با دشنه یکی سمت حسین من میاد پیش من این شمر پست رفته با چکمه رو پیکرش خولی و زجر و سنان نقشه دارن برای سرش دارم یه گوشهای همش خودم رو میزنم حسین بدونِ خواهرت نرو میلرزه این تنم حسین وای عزیزم حسین ... بیهوا میزننت داره غارت میشه دونه دونه اعضای تنت تو هجوم غارتی بین یک عالمه نامردی و تو اذیتی بلندشو تو دشمنا صحبت از غارت خیمههاست بلندشو کاری بکن حرف گوشوارهی دختراست بگو چکار کنم حسین با گریههای بچهها آتیش میگیره بعد از این همش موهای دخترا وای عزیزم حسین ...