از خیمه دویدم تا مقتل رسیدم انقدر تیر و نیزه یکجا من ندیدم به عمه زینبم هی التماس میکنم من تورو از دست سنان خلاص میکنم برای کشتن تو هرچه قدر بد بشن باید فقط از روی جسم من رد بشن بمیره مادرت، تعارفی شده چرا بریدن سرت چرا توجهی نمیکنن به خواهرت، بمیره مادرت عمو حسین من، عمو حسین، عمو حسین ***** خیلی بیقرارم، من طاقت ندارم بی دست بهترم تا دست رو دست بذارم یتیمم و ولی میخوام پسر بشم برات پسر که نه، من اومدم سپر شم برات خون گلوم رو صورتت میریزه، ای عمو روضهی من با تو پر از گریزه، ای عمو عجب بساطیه، انگاری اعضای تن تو صلواتیه شاهی ولی دفن تو با چندتا داهاتیه عجب بساطیه ...