مثل طفلی که زمین خورده برات گریه میکنم مثل قلبی که شد آزرده برات گریه میکنم خدا اشک چشمامو برات زیاد کنه حسین مثل مادرِ جوون مُرده برات گریه میکنم تنها کشتنت تشنه و گرسنه بودی اما کشتنت مجروح کشتنت آبرودارِ جهان شبیه یک مذبوح کشتنت عطشان کشتنت خیلی بد شد پیشِ چشمِ مادرت عریان کشتنت پیرمردای دهات، تورو با عصا زدنت منو میکشه روضهی خاکِ دست و پا زدنت آی، ای بی کفن، مظلوم من، مظلوم من... وقتی روضهخون میگه روضتو از عصر عاشورا گریمون بیاختیار میشه رها روی گونهها وقتی میشنوم همه رفتن و شمر دست نمیکشید حالت معذبت میاد تو ذهن زیر دست و پا دردارو بگم بخدا من نمیتونم همهی حرفارو بگم محکم میزدن سیهزار نفر توو قتلگاه تورو باهم میزدن خورشید هم نشست قاتلت اونقدی موند رو سینت تا سینت شکست نمیشد حداقل، خیلی راحت بُکُشن قتل صبر یعنی تو رو، دو سه ساعت بُکُشن
به به