دل شمعو مزارش کردم حرمو بهش سفارش کردم اونی که پیرهنشو غارت کرد به خدا واگذارش کردم از خدا بیخبرا من از حسین بیخبرم از بقیه بگذرم من از سنان نمیگذرم چه کرده سنان مقابل من؟ چه با تنِ تو، چه با دل من خدای حسین، رضاً به رضاک چه بر سر نِی، چه در دل غم کشتین عزیزِ دلمو، چرا ول نکردین؟ انقده دور و برِ این دخترا نگردین دختر نداری مگه زجر؟ نکِش موی رقیّه رو گوشوارهشو بردی نَبَر النگوی رقیّه رو خاک دو عالم به سرم دور شید از دورِ حرم زندهست هنوز برادرم دور شید از دور حرم به تنت خطّ عمیق کشیدن روی زخمای تو تیغ کشیدن چه خبر شده تو خیمه ای وای دخترای خیمه جیغ کشیدن به تنت نیزه جابهجا کردن با دوازده ضربه سرو جدا کردن تو رو مقتول بِالدّماء کردن تو رو قطعه قطعه کردن و رها کردن یهجوری بیحالی انگار یه ساله توی گودالی نفس بکِش، نشکن نفسم رو داداش بیا بریم خب به فکر زینبم باش