عهده دار مردم بی‌دست و پا

عهده دار مردم بی‌دست و پا

[ وحید شکری ]
عهده‌دار مردم بی‌دست و پا
افتادی زیر دست و پا
یَومٌ علی صدر النَّبی
یَومٌ عَلی وَجهِ‌الثَرا

خاک از خونت گِل شد
خون دل شد، خون دل شد

ساربان دید کَرم می‌کنی سائل شد
خون دل شد، خون دل شد

آه ثمّ آه 
روی  خنجرش دیدم موی تو رو ابی عبدالله 

آه ثمّ آه
نعل مرکبا گرفت بوی تو رو ابی عبدالله 

زینت آغوش ختم الانبیاء 
خاکت نکردند کوفیا
می‌گرده دور پیکرت
ای خوش‌به حال بوریا

کار ما مشکل شد
خون دل شد، خون دل شد

خواهرت تنهایی سوار محمل شد
خون دل شد، خون دل شد

آه ثمّ آه
پر نامحرم دور کاروان ابی عبدالله

آه ثمّ آه
جای عبّاسو گرفته ساربان ابی عبدالله

نظرات