عهده دار مردم بی دست و پا افتادی زیر دست و پا یومٌ علی صدر النبی یومٌ علی وجه الثری خاک از خونت گل شد خون دل شد ساربان دید کرم میکنی سائل شد خون دل شد زنونه گریه میکنم دور سرت بگردم آه ثمنا روی خنجرش دیدم موی تو را ابیعبدالله آه ثمنا نعل مرکبا گرفت بوی تو را زینت آغوش ختم الانبیا خاکت نکردند کوفیا میگرده دور پیکرت ای خوش به حال بوریا کار ما مشکل شد خون دل بود خواهرت تنهایی سوار محمل بود خون دل بود آه ثُمنا پره نامحرمه دور کاروان ابیعبدالله آه ثُمنا جای عباس و گرفته ساربان