
سوختیم از هق هقت از گریه هایت سوختیم دور از دیدار امّا در هوایت سوختیم باز با چشمانِ خود گشتیم دنبالِ شما باز گم كردیم عطرِ ردِّ پایت سوختیم ابنِ طاووس از مناجاتِ تو در سرداب گفت رو زدن هایت شنیدیم از دعایت سوختیم كاش با هارون مكّی نسبتی ما داشتیم در تنور عشق می دیدی برایت سوختیم می چكد از دستمالِ گریه ات خونابه تا مادرت از هوش رفت از های هایت سوختیم چَشم زخم و چهره سرخ و جامه هایت خاكیند یك دهه شرمنده از حالِ عزایت سوختیم كربلا یك روز ما را قسمتِ خود می كند كربلا دیدی كه از طفلی به پایت سوختیم دست هامان را گرفته دست های یك یتیم باز هم با روضه های مجتبایت سوختیم