
باز از باده ی گل گون محرم مستم باز هستیّ من دل شده رفت از دستم باز با سلسله ی اشك به حق پیوستم باز با چشم پر از خون تو پیمان بستم نرود تا به ابد كرببلا از یادم چه كنم حرف دگر یاد نداد استادم كربلا آینه در آینه لیلا پیداست در كف دست علم دار تو دریا پیداست پرده در پرده همه عالم بالا پیداست بین گودال گل عرش معلی پیداست مستم از باده و پیمانه ی بین الحرمین مست اجلال ابولفضلم و اكرام حسین